دانشجویان عمران دانشگاه یزد 90
دانشجویان عمران ورودی 90

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.

سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین
انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!

یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 22:53 :: نويسنده : مهسا بخشش
شب شده فوتبالیاش خواب ندارن ~~~~~ کاری بـــــا آفتاب و مهتاب ندارن
واسه انتظار دیگـــــــه تاب ندارن ~~~~~ میگن این برنامه ها صاب ندارن؟
 
"عادل" امشب واسه چی دیر اومده؟
 
بچه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
بحثـــــای داوری غوغــا می کنه ~~~~~ "فنایی" فیلمـــو تماشا می کنه
بازیکن خطاشـــو حاشا می کنه ~~~~~ اسلوموشن اونــو رسوا می کنه!
 
این کجاش تکله ، پسر جان ، لگده!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
این از اون یه حرف زشتی شنیده ~~~~~ "نصرتی" رو سـاق "بنگــــر"پریده
"کاظمی" گیسای "شیثو "کشیده ~~~~~ خطــــا رو "مـــرادی" گیرم ندیده
 
کمکش آخ چــــــــــرا پرچم نزده؟!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
وقتی داور یه کم آسون می گیره ~~~~~ دفاع از هافبکه نیشگـون می گیره!
جلوی چشمو یهو خون می گیره ~~~~~ یهو مصدوم پا میشه جون می گیره
 
دوربین اون بالا تـــــــو کــــار رصده
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
دوربینش شکـــــارچـی حواشیه ~~~~~ گاهی هم مشغــول دونه پاشیه
فکر نکن تــــــو این زمینه ناشیه ~~~~~ وقتی که میره ســـــراغ حاشیه
 
ده تا هم روش میذاره، گاهی صده!!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
توی تمرین "خطیبی" قدری شله ~~~~~ "واحـــدی" این روزا قــدری تپله
کار "شیری" روی "طالب لو" فوله ~~~~~ نه قبول نیس آقــا ،کی گفته گله؟
 
همــــــــه دیدن گله مردوده، رده!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
ســـــر تیم مـــــا رو پخ پخ بریدن ~~~~~ ســـــه تایی رو گلـــــــر ما پریدن
فحشمـــون دادن و مردم شنیدن ~~~~~ اینکه شش تــــــا گل ما رو ندیدن
 
همش از روی لجــــــــه یا حسده!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
این میگه: من تو رو افشا می کنم! ~~~~~ اون میگه: مشت تو رو وا می کنم!
اگــــه دعـوا داری دعـــوا می کنم ~~~~~ یه گزارش واســـــه فیفا می کنم
 
مواظب باش تــــوی دستم سنده!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
"فیروز" این ور نداره عصب-مصب ~~~~~ پریده روی هوا ســـه چار وجب!
"جلالی" افتــاده تـــوی تاب و تب ~~~~~ تو لکــه "بیژن ذوالفقــــــار نسب"
 
بحث "فرهـاد" و "امیـر" و "صمده"
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
"مس کرمان" شده فکّش پیاده ~~~~~ "سایپـا" هی باخته ولی وا نداده
"صبا باتری" میگـه شارژم زیاده~~~~~ "راه آهـن" ســــرور برج میلاده!!
 
"اکبر آقــا" کارشو خـــــــــوب بلده
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
روی سکّو یکی معقول می شینه ~~~~~ بازی رو محترمــــــــانه می بینه
اون یکی -اونکـــــه اراذل ترینه ~~~~~ پشت هم ترقه هـــاش تو زمینه
 
اونیکه ســـــــــوراخه انگار خرده!!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
اگه تیمش ببـــازه خـون می کنه ~~~~~ ولوله تـــــــــوی خیابون می کنه
دل مردم رو پریشـــــون می کنه ~~~~~ خط واحد ها رو داغـــون می کنه
 
این تماشاگـــــــــــره یا دیو و دده؟!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
چفدَر فوتبــــال مــــا هــای لِوِله ~~~~~ تیم ملی تــــــــوی کوچه ها وله
کشتی فدراسیون تــــــــوی گله ~~~~~ چش بــــه راه ملــــــــــوان زبله
 
توی این دریـــــــا عجب جزر و مده
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
همه ی برنامـــه ها باد هــــــوا ~~~~~ شده فوتبــــال یه مریض بی نوا
رودلش هزارتـــــــــا درد بی دوا ~~~~~ ما میگیم امّـــــــا کو گوش شنوا
 
"بوالفضول"! گیر نده ، این کارا بده!
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : مهسا بخشش

امید کردستانی
مدیر بازرگانی، سهامدار و معاون ارشد کمپانی "گوگل" (Google)

 

حسین اسلامبلچی
رئیس بزرگترین شرکت مخابرات در امریکا یعنی شرکت پر آوازه AT&T

انوشه انصاری
موسس و مدیر کمپانی بزرگ "Telecom Technologies" امریکا و اولین زن فضانورد ایرانی

فریار شیرزاد
معاون وزارت بازرگانی امریکا، مشاور رئیس جمهور و عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده(دوره گذشته)

پروفسور لطفی علی‌عسکرزاده
استاد بازنشسته دانشگاه برکلی، واضح منطق و نظریه فازی، کامپیوتر هوشمند و بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان!

مهندس ایمان ده بزرگی
برنده جایزه جوان ترین مهندس IT دنیا و نفر دوم المپیاد جهانی طراحی وب کانادا

آزاده تبازاده
دانشمند ایستگاه فضایی ناسا

دکتر فیروز نادری
مدیر پروژه های فضایی سیاره مریخ در ایستگاه فضایی ناسا



ادامه مطلب ...
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:نوابغ ایرانی, :: 13:57 :: نويسنده : مهسا بخشش

در این عکس علی کریمی به همراه برادر و خواهرش در دوران کودکی نشان داده می شود.

شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:49 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

 بالاخره بعد از چند هفته حرف و حدیث هدایت شده و بازار گرمی مسبوق به سابقه درباره برنامه تلویزیونی نود، این برنامه همزمان با آغاز لیگ یازدهم، روی آنتن شبکه 3 رفت.

به نوشته روزنامه وطن امروز، در طول سالیان اخیر، بارها این برنامه محل منازعه اهالی فوتبال با صدا و سیما شده اما سازمان همواره به‌طور قاطع پشت مجری و تهیه‌کننده این برنامه ایستاده است ‌طوری که از حاشیه امن ایجاد شده، مجری برنامه توانست به هرکسی و هر چیزی بتازد و پاسخگو هم نباشد.
این ولنگاری اما موجب اختلافاتی در خود سازمان صدا و‌سیما هم شد و برخی منتقدان معتقد بودند که تهیه‌کننده نود باید قدری هم پاسخگو باشد اما گوش شنوایی موجود نبود. اینگونه بود که فردوسی‌پور در برنامه زنده، مدیران شبکه را بارها و بارها یک بار برای دادن وقت بیشتر، بار دیگر برای فلان آیتم و... تهدید کرد؛ امری که در طول تاریخ سیما بی‌سابقه است.

شما تصور کنید مجری برنامه در تعارض با پخش شبکه 3، ناگهان روی آنتن، مدیر شبکه آقای پورمحمدی را خطاب قرار می‌دهد و از او می‌خواهد که درخواستش را حل کند! مدیران منتقد می‌گویند اگر این نوع اتفاقات که توسط فردوسی‌پور باب شده تبدیل به رویه در سازمان شود، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

در عین حال، همیشه این بحث مطرح بوده که تهیه‌کننده‌ای که سازمان امتیاز آنتن زنده را در اختیارش گذاشته و پول هنگفتی هم از سازمان دریافت می‌کند، آیا نباید پاسخگو هم باشد؟اصولا یک برنامه تلویزیونی تا چه میزان می‌تواند محل ایجاد نزاع میان اهالی فوتبال شود؟
برای مثال چندی پیش که گروه حوادث روزنامه وطن امروز گزارشی را درباره سارقان منزل فردوسی‌پور و میزان پول نقد، دلار، یورو و جواهرات به سرقت رفته وی منتشر کرد، در حالی که مستندات آن بر اساس اظهارات خود شاکی در دادسرا تهیه شده بود، این مجری جنجالی که کمتر حریمی برای ورزشکاران قائل است، در تماس‌های متعدد با روزنامه تلاش داشت به نوعی روند اطلاع‌رسانی وطن امروز تغییر کند! همه استدلال فردوسی‌پور این بود که اگر من اینقدر پول نقد در خانه‌ام داشته‌ام... «بابا! وضع ما اینقدرها هم خوب نیست».

این خود نشان می‌دهد که وقتی چنین حساسیتی درباره مطلب منتشره صفحه حوادث یک روزنامه وجود دارد بسیار بسیار بیشتر باید درباره یک برنامه تلویزیونی حساسیت وجود داشته باشد اما متاسفانه اینگونه نیست. یکی از بازیکنان لیگ برتر چندی‌ پیش ‌گفت: «فردوسی‌پور که بی‌محابا به قرارداد، سقف قرارداد و درآمد و همه چیز ما کار دارد، خودش به عنوان تهیه‌کننده چقدر از تلویزیون دریافت می‌کند؟»

این سخن بی راه هم نیست. بنا بر اطلاعات دریافتی، فردوسی‌پور سال گذشته برای نود، دقیقه‌ای 60 هزار تومان دریافت می‌کرده که قرار بوده این مبلغ به دقیقه‌ای 100 هزار تومان در سال جاری افزایش پیدا کند که در این صورت، در طول یک سال مبلغی حدود یک میلیارد تومان عایدی او از این برنامه می‌شود که در این صورت باید به او لقب مجری میلیاردی داد.
اما آیا مجری و تهیه‌کننده برنامه نود در ازای این پول هنگفت دریافتی از بیت‌المال، در برابر منتقدان پاسخگو خواهد بود یا به روش و منش خود ادامه می‌دهد و این برنامه را همچنان در رسانه ملی نگه می‌دارد؟

 
منبع : روزنامه وطن امروز
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:47 :: نويسنده : مهسا بخشش

اگر شما هم مسابقات کشتی کج را تماشا کرده باشید، زیاد برایتان پیش آمده که با صحنه های جالب روبرو شوید: مثلاً ناگهان در حین یک مسابقه Tag Team (دو تیم دو نفره با هم)، یک عضو یکی از دو تیم از دست هم تیمی خود عصبانی می شود، نگاهی شیطانی به دوربین می کند و با دو نفر دیگر علیه هم تیمی خود هم دست می شود!

چنین صحنه هایی برای خوش باورترین افراد هم شکی باقی نمی گذارد که این مسابقات ساختگی و تصنعی است! خب، البته همین طور هم هست، تا حد خیلی زیادی!

یکی از نظر دهندگان در
Answers.com به خوبی توضیح می دهد که حتی سناریوی تک تک این مسابقات از ماهها پیش توسط افرادی که به آنها Bookers می گویند نوشته می شود، booker تصمیم می گیرد که چه کسی در یک مسابقه می برد، چه کسی «چهره مثبت» (The Face) و چه کسی «چهره منفی» (The Hell) خواهد بود.

حتی زخمها و خونریزیهایی هم که بعضاً در این مسابقات می بینید عمدتاً طبق برنامه، توسط خود ورزشکار و با یک وسیله برنده ایجاد می شود. (البته به دلیل نگرانی از ایدز و سایر بیماریهای خونی، این نوع رفتارها امروزه کاهش پیدا کرده).

اما این به این معنی نیست که همه چیز به اصطلاح فیلم است! کوبیده شدن صندلی آهنی به پشت یک نفر «درد» دارد! یا وقتی کسی از بالای نردبان روی میزهای بیرون رینگ پرتاب می شود، حتماً درد خواهد کشید و همیشه همه چیز هم طبق برنامه پیش نمی رود، بعضاً کشتی گیران عصبانی شده و از کوره در می روند و واقعاً شروع می کنند که یکدیگر را کتک بزنند (این افراد معمولاً بعد از مسابقه، قراردادشان را از دست می دهند).

از سوی دیگر، ورزشکاران این رشته ها به شدت آموزش دیده هستند: آنها ورزشکارند، آمادگی بدنی خیلی بالایی دارند، در مورد نحوه ضربه زدن مدتها تمرین کرده اند (چطور ضربه بزنند که هم شدید به نظر برسد و هم به طرف مقابل آسیب نرساند)، حرکات آکروباتیک مختلفی بلدند و علی رغم وزن بالا آنها را اجرا می کنند و ... اما علی رغم تمام این آموزشها باز ممکن است یکی اشتباه کند و دیگری واقعاً گردنش بشکند یا دنده هایش خرد شود.

یک شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:44 :: نويسنده : مهسا بخشش

شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:38 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 1:21 :: نويسنده : مهسا بخشش
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.
 وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند.
 ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا خارها ی دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود.
 دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که، با زخم های کوچکی که همزیستی یا کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد، زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست.
 و این چنین توانستند زنده بمانند.
 درس اخلاقی : بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید
 
برای من جالب بود!!!!!!....(توجه کنید در واقع وصف حال ماهاست)
یک شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 23:30 :: نويسنده : مهسا بخشش

 مهندسین الکترونیک

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین مکانیک

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین عمران

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین ارتباطات

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین کامپیوتر

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین هوا فضا

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین برق

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

 
چهار شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : سیده فاطمه باغی

رستوران و نهارخوری دانشگاه هاروارد

نهارخوری (غذاخوری) دانشگاه آزاد اسلامی

چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 23:35 :: نويسنده : مهسا بخشش

یک روز بوش و اوباما در یک جلسه نشسته بودن.

یک نفر میرسه و میپرسه : چیکار دارین می کنین؟

بوش جواب می ده: " داریم نقشه جنگ جهانی سوم رو تنظیم می کنیم. "

یارو می پرسه:

"چه اتفاقی قراره بیافته ؟!"

بوش میگه: " قراره ما 140 میلیون مسلمان، و آنجلینا جولی رو بکشیم! "

یارو با تعجب میگه: " آنجلینا جولی !؟! چرا می خواین آنجلینا جولی رو بکشید؟! "

  بوش رو می کنه به اوباما و میگه:

" دیدی گفتم! هیچکس تو دنیا نگران 140میلیون مسلمان نیست!!!!! "

چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 23:32 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

شباهت ما با ژاپنی ها !! ( جالب و خواندنی )

ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده.


البته اینقدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحبش بده.


روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده.


تو این ۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری می‌کنند نمی‌توانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند.


روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می‌شه. حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟


این ساختمان فقط نصب پریز برق و نظافتش مونده بود. به دوستان ژاپنی به تعجب می‌گفتم این چه آدمی بود خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که.


آنها با دهان باز نگاه می‌کردند می‌گفتند خودکشی نداره؟ این آینده شغلی‌اش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد

 


چقدر شبیه ایرانیان هستند!!!!؟ 
cowboy
 



Great JAPANESE Proverb:


"If one can do it, U too can do it,


If none can do it, U must do it."


شعار بزرگ ژاپنیها:


اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد, تو هم می توانی آن را انجام دهی.


اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد, تو باید آن را انجام دهی.

 



Its IRANIAN Version:


"If one can do it, let him do it.


If none can do it, why waste our time on it!!!!"

 

نسخه ایرنی این شعار:


اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد.


اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد, چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟!!!

 

 
چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 21:24 :: نويسنده : سیده فاطمه باغی

حضور یک کودک به همراه مادرش در جایگاه نمایندگان پارلمان اروپا، توجه رسانه ها را به خود جلب کرد.

این کودک به نام ویکتوریا ، چند سال پیش هنگامی که تنها نوزاد چند هفته ای بود ، همیشه به همراه مادرش ( که نماینده بود) در صحن علنی پارلمان اروپا حاضر می شود.

" لیشیا رینزولی" نماینده ایتالیا در پارلمان اروپا، برای نخستین بار در سپتامبر 2010 ، به همراه دخترش ویکتوریا وارد پارلمان شد. ویکتوریا در آن هنگام تنها شش هفته از عمرش گذاشته بود.

مادر ویکتوریا برای این اقدام از ماده قانونی استفاده کرده بود که براساس آن، مادران می توانند فرزندانشان را در محل کار ، همراه داشته باشند.

ویکتوریا در هفته گذشته ، دوباره وارد پارلمان اروپا شد و توجه رسانه ها را به خود جلب کرد. ویکتوریا هم اکنون رشد کرده و بزرگتر شده است. او با گوشی موبایل مادرش بازی می کند و هنگام رای دادن، به تقلید از مادرش، دستش را بالا می برد.

 

هنگامی که ویکتوریا نوزاد چند هفته ای بود

وقتی ویکتوریا بزرگ تر شد

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

عکس : اولین برنامه نود 12 سال پیش 

چجوري بوده؟

حالا چه مردي شده!!!!!!!!!!!!!!!!!

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : مهسا بخشش

بازیگر نقش مادر رضا عطاران در فیلم «خوابم می‌آد»، مرد هزار چهره سینمای ایران شد.

اکبر عبدی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با بازی در فیلم «خوابم میاد» نخستین تجربه کارگردانی رضا عطاران در سینما، تحسین اهالی رسانه و منتقدان را برانگیخت و تبدیل به مرد هزار چهره سینمای ایران شد.

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 22:49 :: نويسنده : مهسا بخشش

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.

آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...

و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :

هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:

رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،

لبخندی به ازای هر اشک ،

دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،

نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،

و اجابتی نزدیک برای هر دعا  .

جمله نهایی :  عيب کار اينجاست که من  '' آنچه هستم ''  را  با   '' آنچه بايد باشم ''  اشتباه مي کنم ،    خيال ميکنم  آنچه  بايد  باشم  هستم،   در حاليکه  آنچه  هستم نبايد  باشم .

فرستنده: خانم فرزانه زماني

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 22:43 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

پرچم چندین کشور در این پرچم دیده می شود .( فرانسه - تایلند - فنلاند ...)

شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : مهسا بخشش

وقتی پای ورزش در میان می آید، نخستین بحث، سلامت است؛ سلامتی که هم جسم را در برمی گیرد و هم بر روح و روان افراد تأثیر دارد، به ویژه در این زندگی های امروزی که به هزار و یک دلیل، بیماری ها رو به افزایش است، چه بسا که ورزش حکم پس انداز را هم داشته باشد پس اندازی جسمانی که از هزینه های درمانی در سال های میانسالی و پیری کم خواهد کرد! اما شاید با دیدن صدها زنی که در حال انجام حرکات سخت و خطرناک رزمی هستند، پشت صحنه های یک فیلم آسیای شرقی به ذهنمان برسد. حتی ممکن است حال و هوای یکی از فیلم های کوئینتین تارانتینوی آمریکایی برایمان تداعی شود، ولی واقعیت این است که اینها، بانوان هنرجویی هستند که با عنوان نینجاهای ایرانی در باشگاهی در ایران تمرین می کنند!

این نینجاها علاوه بر داشتن هنر رزمی بر سلاح های سرد مانند شمشیر بسیار تسلط دارند و از آمادگی جسمانی بالایی برخوردارند. طبق گزارش تلویزیون دولتی "پرس تی وی"، در ایران 3500 زن مشغول آموزش در رشته نینجا هستند. برخی از کارشناسان معتقدند که نینجا را نمی توان جزء رشته های ورزش رزمی محسوب کرد. این ورزش باستانی ژاپن از سالهای دهه ۱۹۷۰ میلادی برای مدتی در کشورهای دیگر رواج یافت ولی به نظر می رسد که زنان ایرانی این رشته را بسیار جدی گرفته اند.

 

 

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 21:32 :: نويسنده : مهسا بخشش

بزرگی عدد یک میلیارد : اگر از یک تا یک میلیارد بشماریم و هر عدد را در یک ثانیه بگوییم و از بدو تولد بشماریم 31 سالگی به یک میلیارد می رسیم. حال شما عدد یک میلیون و صد و پنجاه و هفت هزار و سیصد چهل و نه را در یک ثانیه بگویید.

طول کهکشان راه شیری : طول کهکشان راه شیری برابر است با 1000000000000000000 کیلومتر

اگر این مسیر را به قطار ساخت ژاپن که در ساعت 400 کیلومتر راه می رود بپیماییم 285388127900 سال طول می کشد و اگر هر فرد 100 سال عمر کند و از اول زندگی رانندگی کند این قطار 2853881279 راننده لازم دارد.

اگر با پیکان که 100 کیلومتر راه می رود می شود 4 برابر بالا

اگر این مسیر را اسکناس دو هزار تومانی بچینیم که طول هر اسکناس 0.00016 کیلومتر است تعداد 6250000000000000000000 اسکناس به ارزش 12500000000000000000000000 تومان می شود. که با این پول می شود 127000000000000 پیامک فرستاد. که با این تعداد می شود به هر نفر در جهان حدود 18221 پیامک فرستاد.


یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, :: 14:27 :: نويسنده : مهسا بخشش

جمعه يعني ديروز تولد خانم مائده كاروان پور بود....

با يك روز تاخير تولدش رو تبريك مي گم....

حالا هم يه كم لهو و لعب ....فسق و فجور...

اينم يه كيك خوشمزه

 

همراه یک طلوع
در این خجسته یاد
در سالگرد بهاران هستیت
روزی که زندگی بر لبان تو بوسه زد
با صد خلوص
هم آستان دل، خواهم که بمانی
همیشه شاد
تولدت مبارک

 

شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : مهسا بخشش

خیلی کوچک بودم، اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم.
هنوز جعبه قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به خوبی در خاطرم مانده. قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمی رسید ولی هر وقت که مادرم با تلفن حرف می زد می ایستادم و گوش می کردم و لذت می بردم.

بعد از مدتی کشف کردم که موجودی عجیب در این جعبه جادویی زندگی می کند که همه چیز را می داند. اسم این موجود “اطلاعات لطفا” بود، و به همه سوالها پاسخ می داد. ساعت درست را می دانست و شماره تلفن هر کسی را به سرعت پیدا می کرد. بار اولی که با این موجود عجیب رابطه بر قرار کردم روزی بود که مادرم به دیدن همسایه مان رفته بود. رفته بودم در زیر زمین و با وسایل نجاری پدرم بازی می کردم که با چکش کوبیدم روی انگشتم.

دستم خیلی درد گرفته بود ولی انگار گریه کردن فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که دلداریم بدهد.

 

انگشتم را کرده بودم در دهانم و همین طور که می مکیدمش دور خانه راه می رفتم. تا اینکه به راه پله رسیدم و چشمم به تلفن افتاد! فوری رفتم و یک چهار پایه آوردم و رفتم رویش ایستادم.

تلفن را برداشتم و در دهنی تلفن که روی جعبه بالای سرم بود گفتم اطلاعات لطفا.
صدای وصل شدن آمد و بعد صدایی واضح و آرام در گوشم گفت: اطلاعات.
“انگشتم درد گرفته…” حالا یکی بود که حرف هایم را بشنود، اشکهایم سرازیر شد.
پرسید مامانت خانه نیست؟



ادامه مطلب ...
شنبه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 10:40 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

پنج شنبه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 10:37 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: هنگام كار با رايانه ناخودآگاه حالت خيرگي براي فرد پيش مي‌آيد و بدون آنكه خود بخواهد كمتر پلك مي‌زند كه براي جلوگيري از خشكي چشم و سوزش هنگام كار با رايانه بايد بيشتر پلك زد.

دكتر "ضياء‌الدين يزديان" روزچهارشنبه در گفت‌وگو با خبرنگار آي‌تي ايرنا گفت: كساني كه با رايانه كار مي‌كنند شامل دو دسته افرادند يا چشمان ضعيفي دارند و يا چشمانشان در سلامت كامل است.

به گفته وي كساني كه چشمان ضعيفي دارند به ويژه چشمان آستيگمات، بايد از عينك استفاده كنند، زيرا عدم استفاده از عينك باعث سردرد و چشم‌درد مي‌شود و بدين ترتيب كاركرد آنها پايين مي‌آيد.

اين متخصص چشم اظهار داشت: گاهي چشمهاي برخي از افراد نيز ضعيف نيست اما هنگام كار با رايانه زود خسته مي‌شود، اين افراد داراي انحراف‌هاي مخفي چشم هستند كه بايد به چشم پزشك براي دريافت تمرينات تقويت ماهيچه‌هاي چشم (ارتوپتيك) مراجعه كنند.

وي تاكيد كرد: همچنين كساني كه در طول روز تمام مدت كارشان با رايانه است نبايد به صورت مدام با كامپيوتر كار كنند بلكه بايد كارشان منقطع باشد.

دكتر يزديان ادامه داد: هنگام كار با كامپيوتر سطح آن بايد بالاتر از محل نشستن فرد باشد.

اين متخصص چشم افزود: كساني كه در سن آغاز پيرچشمي هستند بايد پس از يك ساعت كار با رايانه چند دقيقه به چشم استراحت دهند.

افراد عينكي نيز بهتر است از عينك‌هاي آنتي رفلكس استفاده كنند زيرا اين عينك‌ها از رسيدن تابش‌هاي مضر نور به چشم جلوگيري مي‌كند.

ماخذ: خبرگزاری ایرنا

جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 10:11 :: نويسنده : مهسا بخشش
درباره وبلاگ

با سلام و ادب ورود شما رو به وبلاگ بچه های عمران 90 خوش آمد می گم. ایمیل مدیر:M.Bakhshesh72@yahoo.com


ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 62
بازدید ماه : 61
بازدید کل : 50411
تعداد مطالب : 203
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content