دانشجویان عمران دانشگاه یزد 90
دانشجویان عمران ورودی 90

 

سال نو می شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند

و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما…

کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟…پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟…

زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و

چون همیشه امیدوار وسال نومبارک…

نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست اگر چه کوتاهترین شبش یلدا باشد

 

دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 1:15 :: نويسنده : مهسا بخشش
خرین وضعیت علی دائی از زبان پزشک معالجش :

علی دایی بعد از ظهر دیروز پس از بازگشت از اصفهان با خودروی شخصی اش در مسیر کاشان چپ کرد.

وی پس از این حادثه سریعا به بیمارستان شهید بهشتی کاشان منتقل شد و زیر نظر ۲ پزشک متخصص تحت مداوا قرار گرفت.

پزشک علی دایی اعلام کرد این مربی صدمه مغزی ندیده اما تا سه روز باید تحت مراقبت باشد.

دکتر غنی در گفت‌وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، در خصوص آخرین شرایط علی دایی اظهار داشت: ابتدا جراح اعصاب کار خود را بر روی دایی آغاز کرد و پس از بررسی‌های انجام شده مشخص شد وی صدمه مغزی نداشته است.

وی افزود: متاسفانه نیمه راست صورت دایی صدمه شدیدی دیده و در بین آن پارگی نیز دیده می‌شود. این پارگی‌ها در سمت چپ صورت دایی نیز بود که مجبور شدیم عمل پیچیده‌ای روی ایشان انجام دهیم اما وضعیت کلی او خوب است.

دکتر غنی ادامه داد: قسمتی از گوش ایشان متلاشی شده بود و به همین دلیل عملی روی غضروف گوش دایی به دلیل کندگی پوست انجام دادیم. دایی صبح در اتاق عمل بود ولی در حال حاضر در شرایط خوبی است. خوشبختانه ایشان شکستگی نداشت.

وی در پایان خاطرنشان کرد: دایی 3 روز باید تحت مراقبت باشد اما با درخواست خودش بعدازظهر امروز به یکی از بیمارستان‌های تهران منتقل خواهد شد.
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 1:56 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

 

شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 17:23 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 22:57 :: نويسنده : مهسا بخشش

نارنجستان قوام که به باغ قوام مشهور است، بین سالهای ۱۲۵۷ تا ۱۲۶۷ هجری شمسی، مقارن با حکومت ناصرالدین شاه قاجار و بدستور علی محمد خان(قوام الملک دوم) و پسرش محمد رضا خان(قوام الملک سوم) در شیراز ساخته و تکمیل شده است.

ساختمان نارنجستان در زمینی بمساحت ۳۵۰۰ متر مربع و با زیربنای ۹۴۰ متر مربع در دو جبهه جنوبی و شمالی توسط هنرمندان شیرازی ساخته شده است. سردر ورودی در ضلع جنوبی قرار داشته و به یک هشتی باز میگردد و از طریق دو راهرو قرینه به حیاط راه میابد. بنای ضلع جنوبی شامل دو ایوان ستوندار و اتاقهایی است که محل استقرار خدمه بوده است. ساختمان ضلع شمال دارای یک طبقه زیرزمین و دو طبقه روی آن بوده که شامل تالار آیینه با ستونهای یکپارچه مرمری، تالار شاه نشین و اتاقهایی است که محل تشریفات اداری و پذیرش مهمانان بوده است. این عمارت از نظر هنرهایی از قبیل آیینه کاری، شیشه کاری، نقش پردازی، منبت کاری، حجاری، گچ کاری و مقرنس کاری بکار رفته در آن از زیباترین بناهای این دوره در شیراز میباشد.



ادامه مطلب ...
دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : حمید رضا ولی زاده
دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 18:59 :: نويسنده : حمید رضا ولی زاده

 

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : مهسا بخشش
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 21:10 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»....!!!

شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده : سیده فاطمه باغی

سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 20:40 :: نويسنده : مهسا بخشش
امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم !
دل به دلم بدین تا براتون تعریف کنم
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و  برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم !
به زمین
و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی!
زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و........ خلاصه فریاد میزدم
یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمیرسید
هی میپرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید....
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و  هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم!
اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید 
که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه  برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین  مزاحم دیگران نشین و....
دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود !
وقتی چشماشو دیدم
ناخودآگاه ساکت شدم ! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد!
البته جواب 
این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ،
 اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! ذوستم که اونورخیابونه گل میفروشه!
این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقدر ناراحت نباشین!

اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان،
دخترتون گناه داره....... دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه؟!
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ،
توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای  زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد!
حتی بهم آدامس هم نفروخت!
هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه ! چه قدرتمند بود!!
مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!
سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 20:34 :: نويسنده : مهسا بخشش

   

جانی ساعت ۲ از محل کارش خارج شد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
چند رستوران گران قیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود: ”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”.
جانی معطل نکرد، داخل رستوران شد و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست.
گارسون برایش دو نوع سوپ، سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض جانی توجهی نکرد که گفت: ”ولی من این غذاها رو سفارش ندادم.”
 
گارسون که رفت جانی شانه ای بالا انداخت و گفت: ”خودشان می فهمند که من نخوردم!”
اما جانی موقعی فهمید که این شیوه آن رستوران برای کلاهبرداری است که رفت جلو صندوق و متصدی رستوران پول همه غذاها رو حساب کرد و گفت ۱۵ دلار و ۱۰ سنت.
جانی معترض شد: ”ولی من هیچ کدوم رو نخوردم!” و مرد پاسخ داد ”ما آوردیم، می خواستین بخورین!”جانی که خودش ختم زرنگ های روزگار بود، سری تکان داد و یک سکه ۱۰ سنتی روی پیشخوان گذاشت و وقتی متصدی اعتراض کرد، گفت: ”من مشاوری هستم که بابت یک ساعت مشاوره ۱۵ دلار می گیرم.”

متصدی گفت: ”ولی ما که مشاوره نخواستیم!” و جانی پاسخ داد: ”من که اینجا بودم! می خواستین مشاوره بگیرین!”
و سپس به آرامی از آنجا خارج شد.

                                              

دو شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 19:21 :: نويسنده : سیده فاطمه باغی

  کساني که به طرف عقربه هاي ساعت امضاء می‌كنند انسان‌های منطقی هستند 

كسانی كه بر عكس عقربه‌های ساعت امضاء میكنند دير منطق را قبول می‌كنند و بيشتر غير منطقی هستند 
كسانی كه از خطوط عمودی استفاده میكنند لجاجت و پافشاری در امور دارند 
كسانی كه از خطوط افقی استفاده میكنند انسان‌های منظّم هستند 
كسانی كه با فشار امضاء می‌كنند در كودكی سختی كشيده‌اند 
كسانی كه پيچيده امضاء می‌كنند شكّاك هستند 
كسانی كه در امضای خود اسم و فاميل می‌نويسند خودشان را در فاميل برتر می دانند 
كسانی كه در امضای خود فاميل می‌نويسند دارای منزلت هستند 
كسانی كه اسمشان را می‌نويسند و روی اسمشان خط می‌زنند شخصيت خود را نشناخته‌اند 
كسانی كه به حالت دايره و بيضی امضاء می‌كنند ، كسانی هستند كه میخواهند به قله برسند
 
کسانی که الان دارن روی برگه امضا میکنند خیلی خنگ

 هستند که یادشون نیست امضا شون چه شکلیه!!!!

               

یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 23:16 :: نويسنده : سیده فاطمه باغی

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.

سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین
انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!

یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 22:53 :: نويسنده : مهسا بخشش
شب شده فوتبالیاش خواب ندارن ~~~~~ کاری بـــــا آفتاب و مهتاب ندارن
واسه انتظار دیگـــــــه تاب ندارن ~~~~~ میگن این برنامه ها صاب ندارن؟
 
"عادل" امشب واسه چی دیر اومده؟
 
بچه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
بحثـــــای داوری غوغــا می کنه ~~~~~ "فنایی" فیلمـــو تماشا می کنه
بازیکن خطاشـــو حاشا می کنه ~~~~~ اسلوموشن اونــو رسوا می کنه!
 
این کجاش تکله ، پسر جان ، لگده!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
این از اون یه حرف زشتی شنیده ~~~~~ "نصرتی" رو سـاق "بنگــــر"پریده
"کاظمی" گیسای "شیثو "کشیده ~~~~~ خطــــا رو "مـــرادی" گیرم ندیده
 
کمکش آخ چــــــــــرا پرچم نزده؟!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
وقتی داور یه کم آسون می گیره ~~~~~ دفاع از هافبکه نیشگـون می گیره!
جلوی چشمو یهو خون می گیره ~~~~~ یهو مصدوم پا میشه جون می گیره
 
دوربین اون بالا تـــــــو کــــار رصده
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
دوربینش شکـــــارچـی حواشیه ~~~~~ گاهی هم مشغــول دونه پاشیه
فکر نکن تــــــو این زمینه ناشیه ~~~~~ وقتی که میره ســـــراغ حاشیه
 
ده تا هم روش میذاره، گاهی صده!!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
توی تمرین "خطیبی" قدری شله ~~~~~ "واحـــدی" این روزا قــدری تپله
کار "شیری" روی "طالب لو" فوله ~~~~~ نه قبول نیس آقــا ،کی گفته گله؟
 
همــــــــه دیدن گله مردوده، رده!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
ســـــر تیم مـــــا رو پخ پخ بریدن ~~~~~ ســـــه تایی رو گلـــــــر ما پریدن
فحشمـــون دادن و مردم شنیدن ~~~~~ اینکه شش تــــــا گل ما رو ندیدن
 
همش از روی لجــــــــه یا حسده!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
این میگه: من تو رو افشا می کنم! ~~~~~ اون میگه: مشت تو رو وا می کنم!
اگــــه دعـوا داری دعـــوا می کنم ~~~~~ یه گزارش واســـــه فیفا می کنم
 
مواظب باش تــــوی دستم سنده!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
"فیروز" این ور نداره عصب-مصب ~~~~~ پریده روی هوا ســـه چار وجب!
"جلالی" افتــاده تـــوی تاب و تب ~~~~~ تو لکــه "بیژن ذوالفقــــــار نسب"
 
بحث "فرهـاد" و "امیـر" و "صمده"
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
"مس کرمان" شده فکّش پیاده ~~~~~ "سایپـا" هی باخته ولی وا نداده
"صبا باتری" میگـه شارژم زیاده~~~~~ "راه آهـن" ســــرور برج میلاده!!
 
"اکبر آقــا" کارشو خـــــــــوب بلده
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
روی سکّو یکی معقول می شینه ~~~~~ بازی رو محترمــــــــانه می بینه
اون یکی -اونکـــــه اراذل ترینه ~~~~~ پشت هم ترقه هـــاش تو زمینه
 
اونیکه ســـــــــوراخه انگار خرده!!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
اگه تیمش ببـــازه خـون می کنه ~~~~~ ولوله تـــــــــوی خیابون می کنه
دل مردم رو پریشـــــون می کنه ~~~~~ خط واحد ها رو داغـــون می کنه
 
این تماشاگـــــــــــره یا دیو و دده؟!
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
چفدَر فوتبــــال مــــا هــای لِوِله ~~~~~ تیم ملی تــــــــوی کوچه ها وله
کشتی فدراسیون تــــــــوی گله ~~~~~ چش بــــه راه ملــــــــــوان زبله
 
توی این دریـــــــا عجب جزر و مده
 
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
 
*
همه ی برنامـــه ها باد هــــــوا ~~~~~ شده فوتبــــال یه مریض بی نوا
رودلش هزارتـــــــــا درد بی دوا ~~~~~ ما میگیم امّـــــــا کو گوش شنوا
 
"بوالفضول"! گیر نده ، این کارا بده!
بچـه هـــــا! موقــــــع پخش نوده!
یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : مهسا بخشش

امید کردستانی
مدیر بازرگانی، سهامدار و معاون ارشد کمپانی "گوگل" (Google)

 

حسین اسلامبلچی
رئیس بزرگترین شرکت مخابرات در امریکا یعنی شرکت پر آوازه AT&T

انوشه انصاری
موسس و مدیر کمپانی بزرگ "Telecom Technologies" امریکا و اولین زن فضانورد ایرانی

فریار شیرزاد
معاون وزارت بازرگانی امریکا، مشاور رئیس جمهور و عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده(دوره گذشته)

پروفسور لطفی علی‌عسکرزاده
استاد بازنشسته دانشگاه برکلی، واضح منطق و نظریه فازی، کامپیوتر هوشمند و بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان!

مهندس ایمان ده بزرگی
برنده جایزه جوان ترین مهندس IT دنیا و نفر دوم المپیاد جهانی طراحی وب کانادا

آزاده تبازاده
دانشمند ایستگاه فضایی ناسا

دکتر فیروز نادری
مدیر پروژه های فضایی سیاره مریخ در ایستگاه فضایی ناسا



ادامه مطلب ...
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:نوابغ ایرانی, :: 13:57 :: نويسنده : مهسا بخشش

در این عکس علی کریمی به همراه برادر و خواهرش در دوران کودکی نشان داده می شود.

شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:49 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

 بالاخره بعد از چند هفته حرف و حدیث هدایت شده و بازار گرمی مسبوق به سابقه درباره برنامه تلویزیونی نود، این برنامه همزمان با آغاز لیگ یازدهم، روی آنتن شبکه 3 رفت.

به نوشته روزنامه وطن امروز، در طول سالیان اخیر، بارها این برنامه محل منازعه اهالی فوتبال با صدا و سیما شده اما سازمان همواره به‌طور قاطع پشت مجری و تهیه‌کننده این برنامه ایستاده است ‌طوری که از حاشیه امن ایجاد شده، مجری برنامه توانست به هرکسی و هر چیزی بتازد و پاسخگو هم نباشد.
این ولنگاری اما موجب اختلافاتی در خود سازمان صدا و‌سیما هم شد و برخی منتقدان معتقد بودند که تهیه‌کننده نود باید قدری هم پاسخگو باشد اما گوش شنوایی موجود نبود. اینگونه بود که فردوسی‌پور در برنامه زنده، مدیران شبکه را بارها و بارها یک بار برای دادن وقت بیشتر، بار دیگر برای فلان آیتم و... تهدید کرد؛ امری که در طول تاریخ سیما بی‌سابقه است.

شما تصور کنید مجری برنامه در تعارض با پخش شبکه 3، ناگهان روی آنتن، مدیر شبکه آقای پورمحمدی را خطاب قرار می‌دهد و از او می‌خواهد که درخواستش را حل کند! مدیران منتقد می‌گویند اگر این نوع اتفاقات که توسط فردوسی‌پور باب شده تبدیل به رویه در سازمان شود، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

در عین حال، همیشه این بحث مطرح بوده که تهیه‌کننده‌ای که سازمان امتیاز آنتن زنده را در اختیارش گذاشته و پول هنگفتی هم از سازمان دریافت می‌کند، آیا نباید پاسخگو هم باشد؟اصولا یک برنامه تلویزیونی تا چه میزان می‌تواند محل ایجاد نزاع میان اهالی فوتبال شود؟
برای مثال چندی پیش که گروه حوادث روزنامه وطن امروز گزارشی را درباره سارقان منزل فردوسی‌پور و میزان پول نقد، دلار، یورو و جواهرات به سرقت رفته وی منتشر کرد، در حالی که مستندات آن بر اساس اظهارات خود شاکی در دادسرا تهیه شده بود، این مجری جنجالی که کمتر حریمی برای ورزشکاران قائل است، در تماس‌های متعدد با روزنامه تلاش داشت به نوعی روند اطلاع‌رسانی وطن امروز تغییر کند! همه استدلال فردوسی‌پور این بود که اگر من اینقدر پول نقد در خانه‌ام داشته‌ام... «بابا! وضع ما اینقدرها هم خوب نیست».

این خود نشان می‌دهد که وقتی چنین حساسیتی درباره مطلب منتشره صفحه حوادث یک روزنامه وجود دارد بسیار بسیار بیشتر باید درباره یک برنامه تلویزیونی حساسیت وجود داشته باشد اما متاسفانه اینگونه نیست. یکی از بازیکنان لیگ برتر چندی‌ پیش ‌گفت: «فردوسی‌پور که بی‌محابا به قرارداد، سقف قرارداد و درآمد و همه چیز ما کار دارد، خودش به عنوان تهیه‌کننده چقدر از تلویزیون دریافت می‌کند؟»

این سخن بی راه هم نیست. بنا بر اطلاعات دریافتی، فردوسی‌پور سال گذشته برای نود، دقیقه‌ای 60 هزار تومان دریافت می‌کرده که قرار بوده این مبلغ به دقیقه‌ای 100 هزار تومان در سال جاری افزایش پیدا کند که در این صورت، در طول یک سال مبلغی حدود یک میلیارد تومان عایدی او از این برنامه می‌شود که در این صورت باید به او لقب مجری میلیاردی داد.
اما آیا مجری و تهیه‌کننده برنامه نود در ازای این پول هنگفت دریافتی از بیت‌المال، در برابر منتقدان پاسخگو خواهد بود یا به روش و منش خود ادامه می‌دهد و این برنامه را همچنان در رسانه ملی نگه می‌دارد؟

 
منبع : روزنامه وطن امروز
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:47 :: نويسنده : مهسا بخشش
شنبه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 23:59 :: نويسنده : مهسا بخشش

شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:38 :: نويسنده : مهسا بخشش

مرکز آموزش بزرگسالان برگزار می‌کند
کلاس‌هاى بهاره براىخانم ها
ثبت نام تا پایان اردیبهشت ماه

توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکلى موضوعات، براى هر کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمی‌شود

کلاس ١
چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 4 متر جای پارک قرار دهیم؟
برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید
مدّت: ٤ هفته، دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١ 

 کلاس ٢
مسابقه فوتبال یک ورزش است نه فیلم غیر اخلاقی
برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد
مدّت: ٢ هفته، شنبه‌ها از ساعت ١٨ تا ٢٠ 

 کلاس ٣
آیا می‌توان با آمادگی قبلی برای رفتن به مراسم عروسی همزمان با آقایان حاضر شد؟
برگزارى به صورت کار عملى و گروهى
مدّت: ٤ هفته، یکشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١ 

 کلاس ٤
نحوه گرفتن صحیح فرمان اتومبیل (بطور ثابت و در حال دور زدن)
برگزارى به صورت نمایش فیلم با توضیحات تکمیلى
مدّت: ٣ هفته، پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٤ تا ١٦

                                                                            
کلاس ٥
نحوه تشخیص تاریخ انقضاء مواد خوراکی از روی بسته آنها هنگام خرید
برگزارى به صورت نمایش ویدیویى
مدّت: ٤ هفته، سه‌شنبه و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

کلاس ٦
عدم ترس از نازل پمپ بنزین و استفاده از آن
برگزارى به صورت کارگاه آموزشى همراه با گروه‌هاى پشتیبان
مدّت: ٤ هفته، چهارشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١  

کلاس ٧
اهمیت دادن به ظاهر و هیکل خود بعد از ازدواج به مانند قبل آن
برگزارى به صورت بحث آزاد
مدّت: ٢ هفته، دوشنبه‌ها از ساعت١٨ تا ٢٠ 

 کلاس ٨
گفتن "عزیزم" به شوهر سلامتى شمارا به خطر نمی‌اندازد
برگزارى به صورت نمایش اسلاید همراه با نوار صوتى
مدّت: سه شب، یک‌شنبه، سه‌شنبه و پنج‌شنبه از ساعت ١٩ تا ٢١ 

 کلاس ٩
چطور می توان با تلفن زیر 30 دقیقه صحبت کرد؟
برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد
مدّت: حداقل ٦ ماه، سه‌شنبه‌ها از ١٨ تا ٢٠ 

 کلاس ١٠
آیا از لحاظ ژنتیکى غیرممکن است که هنگامی که خانم های خودمانی با هم تنها هستند حرف های زشت نزنند؟
برگزارى به صورت شبیه‌سازى کامپیوترى
مدّت: ٤ هفته پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٢ تا ١٤  کلاس ١١
تفاوت‌هاى بنیادى بین شوهر و آرنولد شوارتزنگر ، براد پیت و بیل گیتس
برگزارى به صورت آنلاین و نقش بازى کردن
مدّت: نامحدود، سه‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢٢


کلاس ١٢
رد نشدن از جلوی تلویزیون با جارو به هنگام پخش فینال جام باشگاه های اروپا
برگزارى به صورت تمرینات مدیتیشن و روش‌هاى تنفسى
مدّت: ٤ هفته، شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها از ١٧ تا ٢٠



کلاس ١٣
عدم حساسیت به دختران زیبا تر از خود و عدم زشت خطاب کردن آنها و ایراد بستن به آنها
برگزارى به صورت جلسات شوک درمانى
مدّت: سه شب، یک‌شنبه و سه‌شنبه و پنج‌شنبه از ساعت ١٩ تا ٢١


* پس از پایان دوره، به کسانى که امتحانات را با موفقیت بگذرانند دیپلم افتخار و کمک هزینه جراحی بینی داده خواهد شد. *

جمعه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 23:8 :: نويسنده : مهسا بخشش

اهداف تربیتی: جهت تقویت آن بخشی از مغز که از وجودش بی خبرند

 

واحد اول: دروس پایه ای
“چطور بدون مادرمان زندگی کنیم ” ۲۰۰ ساعت
“همسرم مادرم نیست” ۳۵ ساعت
” درک این مساله که فوتبال چیزی جز یک ورزش نیست و حذف شدن از جام جهانی فاجعه نیست ” ۵۰۰  ساعت

زندگی زناشویی: واحد دوم
” بچه دار شدن بدون حسودی به نوزاد ” ۵۰ ساعت
“درک این مساله مهم که کفش ها خودشان توی جا کفشی نمی روند ” ۸۰ ساعت
چطور بدون گم شدن، لباس های کثیفمان را تا سبد رخت چرک ببریم.۵۰ ساعت
” چطور بدون اینکه ناله کنیم از بیماری مهلک سرما خوردگی جان سالم به در ببریم” ۵۰ ساعت

واحد سوم:اوقات فراغت
چطور در آشپزی کمک کنیم بدون اینکه آشپزخانه را به گند بکشیم
چطور نوشیدنی سرو کنیم بدون اینکه سینی را تبدیل به استخر کنیم
چطور یک بلوز را در کم تر از دو ساعت اتو کنیم و در عین حال از سوختنش جلوگیری کنیم

واحد چهارم :آشپزخانه
مرحله اول مقدماتی
Off خاموش
On روشن
مرحله دوم پیشرفته
“اولین نیمروی زندگیم بدون سوزاندن ماهیتابه “کلاس عملی: عملیات جوشاندن آب قبل از اضافه کردن ماکارونی:   بعد از قبولی در مرحله اول مرحله فشرده با عناوین زیر آغاز میشود.نظر به اینکه مباحث واقعا پیچیده اند در هر کلاس حداکثر هشت شاگرد پذیرفته می شوند اولین مبحث:البسه
دومین مبحث: ریسک های پر کردن ظرف آب بعد از آب خوردن و بردن آن تا یخچال
سومین مبحث: آشپزی و بیرون بردن زباله ها شما را ناقص نمی کند
  چهارمين مبحث:ایا وقتی مردی رانندگی می کند،می تواند آدرس بپرسد بدون اینکه بی عرضه به نظر برسد؟(مطالعه میدانی)
  پنجمين مبحث:تفاوت های اساسی زمین با سبد رخت چرک.
  ششمين مبحث:”مردی در صندلی کنار راننده”آیا واقعا ممکن است دائما دستور العمل صادر نکنیم و غر نزنیم وقتی خانم رانندگی می کند یا مشغول پارک کردن است؟

جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 23:59 :: نويسنده : مهسا بخشش

 

جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 1:21 :: نويسنده : مهسا بخشش

در یکي از دبيرستان هاي تهران هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ”شجاعت يعني چه؟” محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت يعني اين” و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود ! اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟

 .

.

.

.

.

.

دکتر شریعتی

چهار شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : مهسا بخشش

رستوران و نهارخوری دانشگاه هاروارد

نهارخوری (غذاخوری) دانشگاه آزاد اسلامی

چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 23:35 :: نويسنده : مهسا بخشش

یک روز بوش و اوباما در یک جلسه نشسته بودن.

یک نفر میرسه و میپرسه : چیکار دارین می کنین؟

بوش جواب می ده: " داریم نقشه جنگ جهانی سوم رو تنظیم می کنیم. "

یارو می پرسه:

"چه اتفاقی قراره بیافته ؟!"

بوش میگه: " قراره ما 140 میلیون مسلمان، و آنجلینا جولی رو بکشیم! "

یارو با تعجب میگه: " آنجلینا جولی !؟! چرا می خواین آنجلینا جولی رو بکشید؟! "

  بوش رو می کنه به اوباما و میگه:

" دیدی گفتم! هیچکس تو دنیا نگران 140میلیون مسلمان نیست!!!!! "

چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 23:32 :: نويسنده : مهسا بخشش

 مهندسین الکترونیک

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین مکانیک

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین عمران

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین ارتباطات

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین کامپیوتر

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین هوا فضا

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

مهندسین برق

زندگی بدون مهندسین! | HiPersian.com

 
چهار شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : سیده فاطمه باغی

 

شباهت ما با ژاپنی ها !! ( جالب و خواندنی )

ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده.


البته اینقدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحبش بده.


روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده.


تو این ۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری می‌کنند نمی‌توانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند.


روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می‌شه. حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟


این ساختمان فقط نصب پریز برق و نظافتش مونده بود. به دوستان ژاپنی به تعجب می‌گفتم این چه آدمی بود خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که.


آنها با دهان باز نگاه می‌کردند می‌گفتند خودکشی نداره؟ این آینده شغلی‌اش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد

 


چقدر شبیه ایرانیان هستند!!!!؟ 
cowboy
 



Great JAPANESE Proverb:


"If one can do it, U too can do it,


If none can do it, U must do it."


شعار بزرگ ژاپنیها:


اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد, تو هم می توانی آن را انجام دهی.


اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد, تو باید آن را انجام دهی.

 



Its IRANIAN Version:


"If one can do it, let him do it.


If none can do it, why waste our time on it!!!!"

 

نسخه ایرنی این شعار:


اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد.


اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد, چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟!!!

 

 
چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 21:24 :: نويسنده : سیده فاطمه باغی

حضور یک کودک به همراه مادرش در جایگاه نمایندگان پارلمان اروپا، توجه رسانه ها را به خود جلب کرد.

این کودک به نام ویکتوریا ، چند سال پیش هنگامی که تنها نوزاد چند هفته ای بود ، همیشه به همراه مادرش ( که نماینده بود) در صحن علنی پارلمان اروپا حاضر می شود.

" لیشیا رینزولی" نماینده ایتالیا در پارلمان اروپا، برای نخستین بار در سپتامبر 2010 ، به همراه دخترش ویکتوریا وارد پارلمان شد. ویکتوریا در آن هنگام تنها شش هفته از عمرش گذاشته بود.

مادر ویکتوریا برای این اقدام از ماده قانونی استفاده کرده بود که براساس آن، مادران می توانند فرزندانشان را در محل کار ، همراه داشته باشند.

ویکتوریا در هفته گذشته ، دوباره وارد پارلمان اروپا شد و توجه رسانه ها را به خود جلب کرد. ویکتوریا هم اکنون رشد کرده و بزرگتر شده است. او با گوشی موبایل مادرش بازی می کند و هنگام رای دادن، به تقلید از مادرش، دستش را بالا می برد.

 

هنگامی که ویکتوریا نوزاد چند هفته ای بود

وقتی ویکتوریا بزرگ تر شد

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : مهسا بخشش

درباره وبلاگ

با سلام و ادب ورود شما رو به وبلاگ بچه های عمران 90 خوش آمد می گم. ایمیل مدیر:M.Bakhshesh72@yahoo.com


ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 50404
تعداد مطالب : 203
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content